سلام روح الهی مندرونم مانند کاغذهای دفتر سیاه شده بود و تو را نمیدیدم، در سیاهی این دنیا و عزای پیرم خودم را در سیاهی رها و گم کرده بودم. ولی باز هم تو کمکم کردی ، خودت را برایم روشن و واضح کردی. دلبندم کمکم کن دیگر به سیاهی باز نکردم چون بدون تو سیاه و تاریک هستم.شکرت بخوانید, ...ادامه مطلب
در هر سیاهی، کور سوی نوری سو سو میکنددل آدم ها هم همین است و این بستگی به ذائقه ی روح و انتخاب های اون شخص دارد که با انتخابهایش کل دل را تباهی و سیاهی بگیرد و یا کور سوی دل را به نوری بی انتها تبدیل کند که وجودش تماما نور باشد بخوانید, ...ادامه مطلب
خواسته بودم دستی از آنسوی ابرها و از پشت دورترین کوه ها بیایید برای بردنم ب خودش دستی آمد و مرا با خودش برد ولی دستی از اعماق سیاهی ها, ...ادامه مطلب